رمان و هیولا او را در آغوش گرفت (تمام فصل ها را کامل کنید) نوشته عزیزه حجازی هیولا او را در آغوش گرفت
- رمان و در آغوش وحش (تمام فصل ها را کامل کنید) از عزیزه حجازی به رمان کامل و در آغوش هیولا که اخیراً همه در وب سایت ها به دنبال آن هستند، استقبال می کنیم.
- رمان و در آغوش جانور کامل شد اخیراً جستجوی عالی در وب سایت ها انجام شده است، بنابراین ما رمان و جانور را کامل در آغوش گرفتیم در یک برنامه سبک و آسان برای استفاده قرار داده ایم.
- رمان و در آغوش کل جانور بالاتر از بقیه در مراکز تحقیقاتی قرار گرفت و رمان و در آغوش جانور کامل هم به نظر شخص من برنده بهترین رمان مصری شد.یک رمان کامل و در آغوش وحش پر از فوق العاده است. رویدادهای پی در پی با سبکی شگفت انگیز و ارائه زیبا، بنابراین فکر می کنم که در صدر کل رمان قرار می گیرد و در لیست بهترین رمان های کوتاه عربی قرار می گیرد.
* گزیده ای کوتاه از رمان و در آغوش هیولا که توسط نویسنده عزیزا محمد تکمیل شده است:
* "رمان و در آغوش جانور کامل" *
رمان و در آغوش هیولا فصل 5 نوشته عزیزه حجازی
مامان میخوای با شوهر خواهرم ریم ازدواج کنم؟
= شوهر خواهرت بود... و بعد من از علاقه اینجا و هانی می گویم که با خودت آویزانش کردی و حالا به خاطر تو راضی به سفرشان نیستند.
- پس دخترت را به آنها می انداز تا سفر کنند نه آنطور
= خیلی شرمنده، تامارا.
تامارا عصبی: از اون طرف مامان من ازش میترسم
مادرش خندید و گفت: اوه، من می روم تنظیم می کنم ... رمانی که هیولا در انظار عمومی در آغوش گرفت، فردا به آن عادت می کنید.
تامارا شوکه شد: دارم عادت می کنم... تو دیوونه منی
- دختر
تامارا: متاسفم، مامان، اما این به نظر ترسناک است، بعد، یعنی میخواهی به دخترت مجوز بدهی و به من پیشنهاد ازدواج بدهی.
-منم میتونم...این همونیه که ازت دست خواسته
چشمانش گرد شد و با شوک گفت: اوست که مرا خواست.
- آره
تامارا با عصبانیت گفت: رمانی که جانور در آغوش گرفته، راه می رود، ای گاد، تا زمانی که پشیمان شوی، من تامارا دختر علیا الحبالا هستم.
عالیه با عصبانیت: بیت
_____________________
تامارا سنگی را از روی زمین برداشت و به سمت پنجره یکی از دفاتر آن شرکت غول پیکر وابسته به جاد الفاید پرتاب کرد و در حالی که به سختی نفس می کشید گفت: بیا پایین ای نامرد... رمانی که در آغوش گرفته شد. جانور، و خودت را به من نشان بده، ای برس دیوارها، ای موش غیتان، ای بی وادی.
-خانم اینجوری نمیشه راه میرم
مرد امنیتی با ترس این را گفت و زن گفت: من فقط وقتی او را ببینم حاشیه ساز می شوم حتی اگر مردی خودش را به من نشان دهد.
صورتش را برگرداند و او را دید که قهرمان ترسناکش مقابلش ایستاده است و با لکنت گفت: وای خدای من باور کردی شوخی کردم خیلی جدی اومدی بیرون.
گاد با سردی: روبروی من
تامارا: باشه
گاد فریاد می زند: پیش از من در عربی رمانی است که جانور در آغوش گرفته است.
تامارا به سمت یکی از ماشین ها دوید و جاد به نگهبانانش اشاره کرد که حرکت کنند و او در کنار او بالا رفت.
تامارا عصبی: کجا داریم میریم؟
جید: خفه شو
تامارا ساکت شد و جلوی یک رستوران نماز خواندند و رمانی که جانور در آغوش گرفت، دو نفر پایین رفتند و به سمت یکی از میزها رفتند.
تامارا: چرا رستوران خالی است؟
او بدون پاسخ نشست و او با خستگی گفت: سرد است.
جاد: پشیمانم
تامارا: بشنو که من شنیدم.
گارسون اومد و گفت: جدی چی سفارش میدی؟
گاد: قهوه ساده بخور و خانم را ببین
تامارا بنهم: آب پرتقال رمانی در آغوش هیولا ....
گاد حرفش را قطع کرد: دو تا قهوه ساده
گارسون برایش سری تکان داد و رفت و با تنگی گفت: امکان نداره تو هم کنترلش کنی این یک نیاز غیر قابل تحمل است.
گاد: شما باید به این عادت کنید، خانم گاد
تامارا به طعنه: خواب یک نوجوان را می بیند
می خواست حرف بزند، اما پیشخدمت حرفش را قطع کرد که رمانی گذاشت که جانور فنجان ها را در آغوش گرفت و گفت: چیز دیگری، پشیمانم.
جاد: ممنون
تامارا با لجبازی: چی؟
گارسون برایش سری تکان داد و رفت در حالی که جاد از لجبازی او نفسش را در هوا بیرون داد بلند شو گفت: ببین خانم تامارا بچه های من از همه چیز برایم مهمترند.
تامارا با کنایه: من چه می دانم؟
جاد: امیدوارم خلافت خود را در کنار فرزندان نوجوانم قرار دهیم، من هیچ رمانی را نمی خواهم که هیولا در آغوش گرفته باشد، چیزی که بر شخصیت آنها تأثیر بگذارد.
تامارا: سفر آسان است.
گاد: امیدوارم خانم تامارا حرف های من را جدی بگیرید.
تامارا با لجبازی: جدی میگم... اما استاد جدی چطور میتونه دست از هرچیزی برداره.شما مصمم هستید سفر کنید حتی اگر به خرج بچه هاتون باشه و برای حل موضوع بدون فکر کردن به زندگیم جواب منو بدید. .
"
ویژگی های برنامه: -
اندازه برنامه بسیار کوچک
- رمان و در آغوش هیولا فصل 7 کامل نوشته عزیزه هگزی لذت خواندن
- آنقدر آسان است که برای استفاده از آن نیاز به کوچکترین تلاشی نیست
- برنامه یک رمان و در آغوش گرفتن توسط هیولا را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
- طراحی مد روز
- با در دسترس بودن اینترنت پس از دانلود برنامه بخوانید
- رمان و در آغوش هیولا فصل 5 کامل نوشته عزیزه حجازی با طراحی بیش از حد فوق العاده و زمینه های زیبا
- امکان به روز رسانی برنامه به صورت روزانه و بر اساس تقاضا
* امیدوارم رمان کامل و کامل عزیزه نویسنده مورد پسند شما واقع شود.
و تشکر ویژه از نویسنده برای آنچه که در یک رمان روی انگشتانش نوشت و جانور او را به طور کامل در آغوش گرفت.
من برای تشویق 5 ستاره می خواهم، متشکرم.