关于شاعر" با کاروان حله" فرخی سیستانی
法罗基·西斯塔尼诗
"ابوالحسن علی بن جولوغ" که ما او را به "فرخی" می شناسیم غلامزاده ای بود از مردمان سیستان که در سال های پایانی سده ی چهارم در زمان دست به دست شدن حکومت از سامانیان به عزنویان در آن دیار زاده شد.
آموزش علی در سیستان انجام شد و او موسیقی و ادب آموخت و در همان جوانی زبانش به شعر باز شد، اما کارش مهتری بود و شاعری نمی کرد.
علی در جوانی ازدواج کرد و هزینه ی زندگی اش زیاد شد و برای اربابش نوشت که نیازش بیش تر شده است. اربابش پشت نامه ی او پاسخ داد:"این قدر از تو دریغ نیست و افزودن ازین را روی نیست"
پس از این نامه نگاری ها همان طور که او در سروده ی بلند نامش " با کارون حله " گفته است، برای به دست آوردن پول دنبال صاحب قدرت و شکوتی گشت تا ستایشش کند و صله و بخشش بگیرد. راهش به دربار شاه "چغانیان" افتاد و سروده هایش به گوش درباریان خوش نشست و در همان دیدار اول :"..فرخى را اسب با ساخت خاصه فرمود و دو خيمه و سه استر و پنج سر برده و جامهٔ پوشيدنى و گستردني" به او دادند.
پس از مدتی گذر فرخی به دربار محمود غزنوی افتاد و از نزدیکان او شد و آن قدر مال اندوخت که نوشته اند:"... بيست غلام سيمين کمر از پس او برنشستند" و این طوری کیسه خالی مهتر پر از سکه شد.
فرخی تا آخر عمر در دربار غزنویان ماند و وقتی محمود مرد به ستایش جانشینان محمود پرداخت، در سال 429 هجری قمری در شهر غزنه درگذشت.
در باره ی شعر فرخی از همان زمان قدیم حرف های زیادی زده شده است. از جمله " رشيد وطواط" گفته است:" فرخى عجم را همچنان است که ابو فراس عرب را، و اين هر دو فاضل سخن را سهل و ممتنع می گويند."