قصة مكالمة من مجهول

بهاء الدین: بازگشت من تنها مقدمه ای است برای سفری که سکوت بر آن حاکم خواهد شد، نیازی به پرسش نیست، زیرا در میان تاریکی پاسخ ها راهی ندارند، آرامش چیزی است که اکنون به آن نیاز دارم. میخوای منو بشنوی فقط بی کلام منو بشنو 🤫 و منتظر نباش تا چیزی بهت بدم پس چطور مردی؟

بخشیدن بعد از دزدیده شدن از همه چیز

و چگونه یک دل زخمی می تواند دوباره زخم هایش را مرهم کند، انگار هیچ چیز همنشین دل هایی نبود که تو را در سکوت می پرستند و تو را... نمی دانی چهره هایی را می بینم که نمی توانند حرف بزنند، اشک هایشان دروغ می گویند. آرزو می کنم از دنیایی که مردمش ریاکاری دوست دارند.....