دربارهی La voix de l'enfer
روزی روزگاری قهرمانی شجاع و دلاور بود به نام شکر کوچک.
او در دنیایی زندگی می کرد که در آن نیروهای خیر و شر در یک نبرد دائمی می جنگیدند. شکر کوچک همیشه در کنار نور بود و بی امان با تاریکی می جنگید تا از بی گناهان محافظت کند.
یک روز در حالی که Le petit sucre پس از یک نبرد طاقت فرسا در حال استراحت بود، ناگهان صدای مرموزی در سرش طنین انداز شد. صدا تاریک و قدرتمند بود، آغشته به یک بدخواهی آزاردهنده. او به او گفت: "شکر کوچک، قهرمان خودخوانده، تو فکر می کنی شکست ناپذیری، اما من قدرت واقعی تاریکی را به تو نشان خواهم داد. من تو را به جهنم می فرستم تا رنج ابدی را تجربه کنی."
شکر کوچولو، کنجکاو و مشکوک، سعی کرد منبع این صدا را بفهمد. اما هیچ نشانه آشکاری از اینکه چه کسی یا چه کسی تهدید بوده است وجود نداشت. با وجود شک و تردید نمی توانست آن صدا را نادیده بگیرد. بنابراین او خود را از نظر روحی و جسمی برای سفر به جهنم آماده کرد و آماده رویارویی با بدترین وحشتهایی بود که این مکان میتوانست برای او نگه دارد.
هنگامی که درهای جهنم در مقابل او گشوده شد، شکر کوچک فوراً تحت تأثیر گرمای شدید و جوی متلاطم قرار گرفت. آتش جهنم در اطراف او می رقصید و سایه های شبح آور ایجاد می کرد که به نظر می رسید با زندگی خود حرکت می کند. فریادهای روحهای رنجدیده در گوشهایش طنینانداز میشد و دلش را پر از اندوه عمیق میکرد.
لیتل سوگر که مصمم به زنده ماندن و یافتن راهی برای فرار بود، در مناظر جهنمی پرسه می زد و در هر گوشه با شیاطین و موجودات کابوس وار روبرو می شد. محاکمه ها زیاد بود، اما عزم او متزلزل نشد. علیرغم درد و رنجی که با آن روبرو بود، نیرویی تزلزل ناپذیر در درون خود یافت که با اراده او برای محافظت از کسانی که دوستشان داشت تقویت می شد.
در طول سفر خود، Le petit sucre با روح های گمشده دیگری روبرو شد که در این قلمرو وحشت به دام افتاده بودند. او با آنها اتحاد تشکیل داد و برای حمایت از یکدیگر در این تلاش برای بقا گرد هم آمدند. آنها با هم سرنخ هایی از یک پیشگویی باستانی کشف کردند که از یک مصنوع مقدس صحبت می کرد که می تواند پیوندهای بین دنیای زیرین و دنیای زندگان را از بین ببرد.
با هدایت این پیشگویی، شکر کوچولو و همراهانش با آزمایشات سخت و فزاینده ای روبرو شدند. آنها با نگهبانان شیطانی، پازل های شیطانی و تله های مرگبار روبرو شدند. اما عزم آنها متزلزل نشد، زیرا میدانستند که موفقیتشان به معنای آزادی میلیونها روح رنجدیده است.
سرانجام پس از هفته ها تلاش طاقت فرسا، لیتل سوگر و گروهش به قلب دنیای زیرین رسیدند. آنها در آنجا این مصنوع مورد توجه را کشف کردند که با نور آسمانی می درخشید. آنها با هم قدرت و شجاعت خود را به کار بردند و از این مصنوع برای شکستن زنجیرهایی که جهان اموات را در کنار هم نگه داشتند، استفاده کردند.
دروازه های جهنم بسته شد، شعله ها خاموش شد و فریادها خاموش شدند. شکر کوچک و همراهانش اکنون در میدان نبرد خالی ایستاده بودند، اما سرانجام صلح حاکم شد. آنها می دانستند که ماموریتشان انجام شده است.
در دنیای زندگان، Le petit sucre به عنوان یک قهرمان واقعی مورد تجلیل قرار گرفت. مردم از جلال او سرودند و از او برای نجات روحشان از ورطه جهنمی تشکر کردند. اما Le petit sucre، متواضع و متواضع، می دانست که به لطف قدرت جمعی همه کسانی بود که با او متحد شده بودند که موفق شدند پیروز شوند.
و حتی اگر این صدای بدخواهانه ای که او را به جهنم فرستاده بود یک راز باقی می ماند، شکر کوچولو سپاسگزار بود که این مصیبت را پشت سر گذاشته است. او اهمیت اتحاد، شجاعت و استقامت را به او آموخته بود. و او می دانست که تا زمانی که تاریکی برای مبارزه وجود دارد، او آماده است تا یک بار دیگر قیام کند، آماده دفاع از نور و محافظت از بیگناهان، مهم نیست.
جدیدترین v2 چه خبر است
اطلاعات La voix de l'enfer APK

برای دریافت بیشترین پاداشها و تخفیفات بازی، اپلیکیشن APKPure را دانلود کنید.
برای نصب فایل های XAPK/APK در اندروید با یک کلیک!