Our website uses necessary cookies to enable basic functions and optional cookies to help us to enhance your user experience. Learn more about our cookie policy by clicking "Learn More".
Accept All Only Necessary Cookies

درباره‌ی روايه زوجوني مرات اخي

ازدواج با من ، زمان برادرم ، رمان کامل ، نوشته لامیا رفاعت ، از ابتدا تا آخرین روجونی مرآت آخی

- یک رمان کامل ، با من ازدواج کن ، زمان برادرم ، نوشته لامیا رفعت ، از ابتدا تا آخرین رمان ، ما همچنین از شما به رمان ازدواج ، دوران برادرم ، که اخیراً همه در اینترنت در جستجوی آن هستند ، استقبال می کنیم.

- رمان ازدواج برادرم اخیراً تحقیقات زیادی در وب سایت ها انجام شده است ، بنابراین ما یک شادی تکان دهنده جدید را در یک برنامه بسیار سبک و ساده برای استفاده جمع آوری کرده ایم

- اگر از طرفداران رمانهای عاشقانه و عاشقانه هستید ، رمان آنها بارها با من ازدواج کردند برادر من نیز یکی از رمانهای کوتاه فوق العاده کوتاه عربی است. رمان آنها با من ازدواج کردند برادر من بارها یکی از شگفت انگیزترین رمانهای عربی محسوب می شود ، زیرا رمان آنها بارها با من ازدواج کردند برادرم اثر لامیا رافاط در مراکز تحقیقاتی نیز رتبه های بالاتری نسبت به سایرین داشت. همانطور که انتظار می رفت ، رمان شوک کامل شادی یکی از بهترین رمان های مصری است ، به عنوان رمان "زمان برادرم ”پر از رویدادهای پی در پی شگفت انگیز ، جالب و ترسناک با سبک فوق العاده و ارائه زیبا است ، بنابراین مطمئن است که در لیست بهترین رمان های کوتاه عربی قرار می گیرد.

این گزیده ای از رمان شوک به فرح از سید داوود متنی است:

- "(یک رمان ، آنها به طور کامل با من ازدواج کردند ، در دوران برادرم)

خودت را آماده کن ، فارس ، از فردا ما کتابت را در مورد ندا مورات ، مرحوم ابراهیم ، برادرت می نویسیم.

فارس: چی میگی پدرم ، چند بار ازدواج می کنم برادرم؟ چطور می تونی بفهمی؟ به من نمیگی ، من چجوری رو تخت برادرم نشستم ، چطور روی تخت برادرم میخوابم؟

محمود ، پدر فارس: آنها چندین بار با من ازدواج کردند ، برادرم. فصل 10. شما نمی فهمید و نمی خواهید مرا بفهمید. دوران برادر شما جوان است و در حال حاضر او دو فرزند دارد. بعد از برادر شما ، او تصادف نکنید و وقتی او از خانه بیرون رفت و به خانه خانواده اش رفت ، جان باخت. او به او یک سال به او گفت. من سعی می کنم او را به خانه بیاورم و نمی دانم. شوالیه

فارس: پسر ، داری با من اشتباه می کنی ، چگونه می توانم جوان بمانم و با یکی از دو فرزندم ازدواج کنم؟

محمود: این گوشت و خون شما است و شما از آنها در مورد آنها سوال می کنید. برادرم چندین بار با من ازدواج کرد

فارس: من به شما قول می دهم که کار می کنم ، با این تفاوت که خداوند ما را قادر می سازد تا شما را از من دور کنم ، اما هیچ بهانه ای وجود ندارد که من از پذیرفتن دست شما امتناع کنم ، پدرم.

محمود: چرا او ندا دارد؟ دختری مثل او در کشور وجود ندارد و دره شما به دامادها گوش داده است ، اما او از روزی که برادر شما فوت کرده به سراغ او آمده است.

الهام از مادر فارس: تو دیوونه ای محمود ، تو در مورد پسرت اشتباه می کنی ، مرد ممنوع

محمود: تو با زندگی من تقدیس شده ای عزیزم.

ببین ، فارس ، یک رمان ، بارها با من ازدواج کن ، برادرم ، فصل ششم ، به خداوند متعال قسم ، اگر فردا کتاب خود را در مورد ندا ننویسید ، پسرم نخواهید بود و من شما را نمی شناسم.

شوالیه ای که به شدت گریه می کند ، من دوستت ندارم ، مادر

الهام "من او را در آغوش گرفتم ، اما عشق من ، مرا ببخش ، من فقط برای پدرت کار می کنم ، من می خواهم ، و هیچ کس نمی داند چه چیزی خوب است ، عشق من کجاست و بگو" پروردگارا ".

در خانه نادا

پدر نادا ، دخترم ، عموی شما محمود است ، من با فارس صحبت کردم و او مسئله شما را با او به پایان رساند

نادا: با یک فروپاشی شدید ، منظورم این است ، پدر ، یعنی من هنوز از شما ، من و فرزندانم خسته شده ام و هیچ تفاوتی با شما ، ابراهیم ، شوهرم ، معشوق من و پدر فرزندانم ندارد.

حمدون ، پدر ندا: تو او را کشتی دخترم اما این برای تو حرام است به حرف من گوش کن خدا از تو راضی باشد یندی من یک عمر برای تو زندگی نمی کنم دخترم تو هنوز جوانی زن شما 23 سال دارید ، دخترم. زمان برادرم ، فصل ششم ، چشم مردم مهربان نیست و برادر شما با همسر و خانواده اش نیست.

نادا: با صدای بلند گریه می کند: اما بابا ، این را نمی گویی عشق من ، خدا به شما عمر طولانی عطا کند

حمدون: این حقیقت است ، دخترم ، شما می دانید که من یک پیرمرد و بیمار هستم و می خواهم شما را بررسی کنم.

و یک شوالیه محترم و یک جوان خوب ، و از ابراهیم برادرش نمی ترسد ، خدا رحمتش کند دخترم ، خدا شما را هدایت کند.

نادا گریه می کند: من آماده ام بابا ، اما می توانی ببینی

در خانه محمود

محمود: شما هنوز در حملات خود از دیروز هستید ، در رمان ، برادر من ازدواج کنید ، فصل ششم. شما نمی خوابید و به غیر از لباس های خود عمه نمی زنید ، و پایین بروید زیرا فرد مجاز به زیر رسید

فارس: آهی کشید و خودش را گرفت و از تخت بلند شد و گفت: برو پسر من ، حالا برو پایین.

امیدوارم بخندید چون عمو همدون و چون نادا با او در زیر است

- ویژگی های برنامه:-

* ازدواج با برادر من ، فصل 10 ، نوشته Lamia Raafat ، و برنامه دارای طراحی مدرن است

* برنامه را به صورت روزانه و در صورت تقاضا به روز کنید

* اندازه برنامه بسیار کوچک است

* رمان شوک شادی فصل 8 ، و نسخه برای همه رایگان است

* پس از بارگیری برنامه ، در دسترس بودن اینترنت را بخوانید

* آنقدر آسان است که برای استفاده از آن نیاز به کوچکترین تلاشی نیست

* برنامه رمان "ازدواج با برادر من بارها" را با عزیز خود به اشتراک بگذارید

- امیدوارم از رمان Marry Me Times برادر من که توسط لامیا رفعت نوشته شده ، خوشتان بیاید.

و تشکر ویژه ای از او برای کارهایی که کرده بود و انگشتانش در داستان شوک شادی لبخند زده بودند.

- به ما به عنوان یک لطف ، نه یک سفارش ، امتیاز دهید و از شما متشکرم

جدیدترین چیست در نسخه‌ی 1

Last updated on 15/02/2023

رواية زوجوني مرات اخي للكاتبة الرائعة لمياء رفعت
رواية زوجوني مرات اخي للكاتبة الرائعة لمياء رفعت
رواية زوجوني مرات اخي للكاتبة الرائعة لمياء رفعت

بارگذاری ترجمه...

اطلاعات تکمیلی برنامه

آخرین نسخه

وارد شوید undefined در undefined 1

بارگذاری شده توسط

صافي صافي

نیاز به اندروید

Android 5.0+

نمایش بیشتر

روايه زوجوني مرات اخي اسکرین شات ها

در حال بارگذاری نظر...
زبان‌ها
اشتراک در APKPure
اولین کسی باشید که به نسخه اولیه، اخبار و راهنمای بهترین بازی ها و برنامه های اندروید دسترسی پیدا می کند.
نه، متشکرم
ثبت نام
با موفقیت مشترک شد!
اکنون به APKPure مشترک شده اید.
اشتراک در APKPure
اولین کسی باشید که به نسخه اولیه، اخبار و راهنمای بهترین بازی ها و برنامه های اندروید دسترسی پیدا می کند.
نه، متشکرم
ثبت نام
موفقیت!
شما الان عضو خبرنامه‌ی ما شدید.