Ottoman Through Janissary Eyes

سال‌ها، سال‌ها پیش... در اوج امپراتوری عثمانی، ارباب ینیچی به نام مهمت عاشق میهریمه سلطان، دختر سلطان می‌شود. اما این عشق غیرممکن است زیرا ازدواج یانچی‌ها ممنوع بود. محمت و مهریماه در راز.یک روز، آنها تصمیم به فرار می گیرند، شوالیه های صلیبی در حین فرار، تله ای برپا کردند و راه دو عاشق ما را قطع کردند، مهمت را تا حد مرگ کتک زدند و مهریماه را ربودند. وقتی مهمت از خواب بیدار شد، او غرق در خون شد و در در آن لحظه او بلند می شود و برای نجات عشقش به راه می افتد.