به دانش آموز کمک کنید تا طلسم را روی کولی بگذارد ...
یک دانش آموز معمولی ، واسیان ، شروع به بازی به صورت جفت کرد. او به هیچ چیزی نمی بالد و به پسران منطقه احترام می گذارد ، و خود او نیز مورد احترام بود. این دومین سال از حبس واسیان در شاراگا بود. و بنابراین ، پس از سرما خوردگی در جفت ، او برای خرید وسایل خود به بازار محلی رفت. نرسیده به بازار ، واسیان کولی را دید ، خوب ، و مانند یک بچه صاف ، او را به او تف کرد ، زیرا نشستن در برابر عزیز خوب نیست. اما کولی یک دختر معمولی نبود ، بنابراین ، او نفرین را بر او انداخت تا او در سال دوم خود دور شود. و این اتفاقی افتاده است ...