رمان عشق و يک دروغ

نام رمان :رمان عشق و يک دروغ

به قلم :مارگاريت وست

خلاصه رمان:

داستان درباره ي دو دختر به اسم سيسيلي و کاتي از طبقه متوسط و فروشنده هستش که با پس انداز حقوق خود براي تعطيلات به يک هتل گران قيمت ساحلي مي روند. راجر بوکانانِ ثروتمند نيز براي درمان ذات الريه به همراه برادر و زن برادرش به اين هتل آمده اند. راجر با شنيدن نظرات غيرمحترمانه سيسيلي در مورد خودش و زن برادرش نظرش نسبت به اين دختر جوان جلب ميشود .اما….

صفحه ي اول رمان:

راجر با شنيدن نام خود چرتش پاره شد و از آن حالت نيمه بيهوشي و خواب آلود بيرون آمد و متوجه شد که بايد چند ساعتي خوابيده باشد. هنگاميکه راجر بوکانان روي صندلي راحتي در ايوان هتل دراز کشيد آفتاب ملايمي بصورتش تابيده بود و زمزم? امواج دريا گوشش را نوازش ميداد ولي اکنون که چشم مي گشود هوا رو به تاريکي ميرفت و نسيم سردي ميوزيد.

ناگهان صداي جوان و پرشوري سکوت را در هم شکست و گفت:

_ من افرادي مثل جناب آقاي بوکانان را از خود راضي و غيرقابل تحمل ميدانم، ميداني « کاتي » اين مرد پيشخدمت مخصوص و شوفر و دو اتومبيل با خود به هتل آورده، ديروز چهار دفعه لباس عوض کرد و هر شب همراه شام شامپاني مي نوشد.

مخاطب در جواب خنده ملايمي کرد و مجددا!ً آهنگ اهانت آميز صحبت کننده با يک دنيا انزجار چنين ادامه داد:

_ و اما زن برادرش، هر کس چنين لباسهاي گرانبها بپوشد و گل الماس روي کفش بزند زيبا بنظر مي آيد.